به بعضیها باید گفت:اگه تو روت خندیدم به خاطر این بود که نخواستم تو روت بالا بیارم...
اینو بفهم...
وقتی پشت سر پدرت از پله ها می آیی پایین و میبینی چقدر آهسته میره،میفهمی پیر شده...
وقتی صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده...
وقتی بعد از غذا یه مشت دارو میخوره ،میفهمی چقدر درد داره اما هیچی نمیگه...
وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های توست دلت میخواد بمیری...
به سلامتی خودمون که همیشه اونی شدیم که بقیه میخوان ولی هیچکس اونی نشد که ما میخواستیم...