*** شب نشین ***

جملاتی تکان دهنده تر از زمین لرزه های 8 ریشتری

*** شب نشین ***

جملاتی تکان دهنده تر از زمین لرزه های 8 ریشتری

مثل قاصدک...

گاهی باید آرزوهایت را مثل قاصدک بگذاری کف دستت و بسپاریشان به دست باد تا بروند و سهم دیگران شوند...



دستای خالی...

خدایا دستهای خالی ام را بگیر...میدانم بنده ی خوبی نبودم...

ولی این را هم میدانم که خدای خوبی هستی...



اینو بفهم...

به بعضیها باید گفت:اگه تو روت خندیدم به خاطر این بود که نخواستم تو روت بالا بیارم...

اینو بفهم...



پدرم...

وقتی پشت سر پدرت از پله ها می آیی پایین و میبینی چقدر آهسته میره،میفهمی پیر شده...

وقتی صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده...

وقتی بعد از غذا یه مشت دارو میخوره ،میفهمی چقدر درد داره اما هیچی نمیگه...

وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های توست دلت میخواد بمیری...



حالا کجان؟!!...

ببینم اونایی که قبلا هی واسه هم می مردند الان کجان که برم واسشون فاتحه بخونم؟!!!...